ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بین من و تو فقط یک طنابه.
رابطه مون شده یک مسابقه طناب کشی.
یک سر طناب توی دستای من و یک سرش قرار بود دست تو باشه......
ولی از صدای خنده هات میفهمم که اون سر طنابو بستی به درخت و توی نور افتاب داری بستنی میخوری و به سادگیم میخندی...
برای خودم متاسفم.
ساحل
برای اینکه بتونی دیگری رو دوست داشته باشی اول باید خودت رو واقعا دوست داشته باشی نه اینکه خودخواه باشی
زندگی نباید طتاب کشی باشه
نباید بینتون طناب باشه
از اون طناب تاب بساز و با اون توی تاب بشین و تاب بخور
اگه نخواست که همنشین تو در تاب زندگیت باشه بخواه که نباشه
بذار بستنی اش رو بخوره تو هم تابت رو بخور تنها تاب خوردن هم بد نیست ها
اما اینکه یک طناب رو که به درخت بسته است بکشی یک کمی چیزه...
امیدوارم روزی در حالیکه داری با دلدارت تاب میخوری ببینمت و چشمکی بزنم اونروزصدای خنده ات رو میشنویم امیدوارم اونی که بستنی میخورده همنشیتش فقط مگسهای دور لب و لوچه اش نباشند
پاشو طناب کشی تموم شد یک درخت پیدا کن و تابت رو ببند
سلام
اتفاقم به سر کوی کسی افتادست
که در آن کوی چو من کشته بسی افتادست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتادست