سلام.
خوبین؟
امیدوارم در هر فصلی که این مطالب رو خوندید و میخونید دلتون شاد و لبتون خندون و یک سقف امن بالا سرتون باشه
آقا امشب یه چیزی شد گفتم بگم که شما هم از تجربیات این شخص شخیص استفاده کنید و بگید: خدا خیرت بده ماااادر.....
آقا گفتیم بذار به یکی پی/ام بدیم با هم کمی بچتیم شب جمعه ای هم ما از تنهائی در بیایم هم یه بنده خدا.... که چشمتون روز بد نبینه.... اونقده خشن و تند برخورد کرد...."البته پیازداغشو زیاد کردم یه خورده" که نگووووووووووووووووو من که ترسیدم..... نمیگه شب جمعه ای دل کوچیک دختر بیگناه مردمو بشکنه... ای خدا... چه ادمای بیرحم و بی انصاف یپیدامیشن.... حالا خدا رو شکر اسمشو نمیگم و شما نمیشناسیدش.. وگرنه میتونست به عنوان غیبت و آبرو ریزی ازم شکایت هم بکنه....
خلاصه.. چه دردسرتون بدم.... خیل یمودبانه خواهش کردم کم یبا هم حرف بزنیم که خیلی مودبانه گفتند وقت این کار رو ندارن.... حالا داشتن چکار میکردن به من و شما هییییچ ربطی نداره... شاید هم اصلا وقت نداشتن در کل...
ولی اینو نوشتم که یادتون باشه.... هر وقت حال حرف زدن ندارین لطفا چراغ خاموش وارد بشین که کسی بهتون پیام نده و دلش نشکنه. خوب؟؟؟؟؟
آآآفرین دوستای گلم.
- چراغو خاموش کن بچه جون... تو تاریکی هم میشه تلوزیون ببینی
- چشم
...
- خوب حالا تلوزیونم خاموش کن این برنامه ارزش دیدن نداره.. نه نه.. صبر کن. بزن اون کانال ببینم چی داره؟؟؟
-چشم
نه. خاموشش کن.. تا اخبار خیلی مونده رادیو هزینش کمتره همون 5 دقیقه دیگه رادیو میگیریم ببینیم اخبار چی میگه....
- چشم
...
- خوب بچه جون. برو رادیو رو روشن کن...
- چشم
- نه.. صبر کن... فردا تو اداره روزنامه میارن میخونم ببینم چه خبر بوده.
- چشم.
....
- بچه جون. بخاری رو کم کن. زیر در رو هم یه متکائی چیزی بذار... مگه نمیدونی قیمت گاز از امروز داره آزاد حساب میشه؟؟؟
- بله. چشم.
- نه. صبر کن . اول برو دستشوئی تو برو بیا بعد زیر در رو ببند تا اطاق بخواد هوا بگیره تو میری بیرون باز هوا سرد میشه . بدو برو زود هم بیا. شیر آب رو زیاد باز نذاری.. ببین اگه نور چراغ ستون کوچه میوفته توی دستشوئی نمیخواد چراغ رو هم روشن کنی.
- چشم
- سر راه یه لیوان هم بردر که وقت مسواک زدن شیر آبو باز نذاری.
- چششششم.
- بلدی که چطوری؟؟؟؟
- بله .چشم
- نه صبر کن بذار خودمم بیام من میدونم که تو هر کار دوست داری میکنی.. امشب هم شب اوله باید یادت بدم...
- چشم.
....
- آهان.... حالا بگیر بخواب.... صبر کن ببینم. ساعتو برای فردا صبح کوک کردی؟
- بله.
- ساعت چند؟
- 6
- اون موقع هنوز هوا تاریکه؟نه؟؟؟
- اره فکر کنم.
- خوب بذار ببینم طلوع خورشید ساعت چنده؟... اوهوم... بذار 6:20 اون 20 دقیقه بخوابیم بهتره وقتی هوا تاریک باشه و بیدار شیم مجبوریم چراغ روشن کنیم. بذار رو 6:20
- چشم
_ اوه ...صبر کن ببینم. کتری چای فردا صبح باید روشن کنیم چای درست کنیم؟نه؟؟؟
- بله.
برو بردار بیارش بذار رو بخاری که نخواد فردا زیاد داغش کنیم.
- چشم.
- نه..صبر کن.. نمیخواد من که فردا تو اداره چای میخورم تو هم که چای نخوری بهتره. بچه تو سن رشد باید چیزای مقوی بخوره. همون مدرسه تون شیر میدن بسته.
- فردا شیر نداریم مدرسه یکشنبه میدن...
- بهتر.. این شیرا افزودنی داره معلوم نیست چی توش میریزن.. چای میخوری باز میری دستشوئی نمیفهمی معلمت سر کلاس چی میگه...
- چشم
- خوب بچه جون بگیر بخواب دیگه
-چشم.
خدائیش چه بچه خوبی.... دم یارانه ها و رایانه ها گرم....
۱:
2-
3-
4-