کمی هم زندگی

درد دل و حرفهای خودمونی...

کمی هم زندگی

درد دل و حرفهای خودمونی...

کوه.لهراسبی

من این پایین نشستم سرد و بی روح
تو داری می رسی به قله ی کوه
داری هر لحظه از من دور می شی
ازم دل می کنی ، مجبور می شی

تا مه راه رو نپوشونده ، نگام کن
اگه رو قله سردت شد ، صدام کن
یه رنگ مرده از رنگین کمونم
من این پایین نمی تونم بمونم

تا مه راه رو نپوشونده ، نگام کن
اگه رو قله سردت شد ، صدام کن
یه رنگ مرده از رنگین کمونم
من این پایین نمی تونم بمونم

خودم گفتم که تلخ روزگارت
منو بیرون بریز از کوله بارت
دلم می مرد و راه بغضو سد کرد
به خاطر خودت ، دستاتو رد کرد

برو (برو) بالاتر از اینی که هستی
تو بغض هر دوتامون رو شکستی (شکستی)
با چشم تر اگه تو مه بشینی
کسی شاید شبیه من ببینی

منم اونکه تو رو داده به مهتاب
کسی که روت رو می پوشونه تو خواب
کسی که واسه دنیای تو کم نیست

می خوام یادم بره ، دست خودم نیست

تا مه راه رو نپوشونده ، نگام کن
اگه رو قله سردت شد ، صدام کن
یه رنگ مرده از رنگین کمونم
من این پایین نمی تونم بمونم

تا مه راه رو نپوشونده ، نگام کن
اگه رو قله سردت شد ، صدام کن
یه رنگ مرده از رنگین کمونم
من این پایین نمی تونم بمونم

نظرات 1 + ارسال نظر
ع-ب جمعه 26 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:16 ب.ظ http://basiri.blogfa.com/

سلام ازاینکه به من سر زدید متشکرم
گاهی اوقات باید آرامش کسی روفرو ریخت تنها برای اینکه بفهمد تنها نست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد