کمی هم زندگی

درد دل و حرفهای خودمونی...

کمی هم زندگی

درد دل و حرفهای خودمونی...

یک شب،سرما،یک مسافر...بدون تو

ساحل فراموشی

گاهی میتواند سرما همگرم باشد.... گاهی میتوان چیزی را که از تو جدا نیست را فراموش کنی... مثل آن لحظه که فک رمیکنی نفس کشیدن را فراموش کرده ای اما نفس میکشی... و گاهی هم نفس کشیدن را فراموش کرده ای و دیگر نفس نمیکشی......

دیشب رفتم به یک سفر کوتاه. سفری که تنها شروع شد و با تو تموم شد. 

سفری توی بارش اروم برف و سرمای شدیدی که تا مغز استخونمو میسوزوند. 

سرمائی که با گرمای یک صمیمیت پاک و یک دوستی گرم تموم شد... 

ممنون همسفر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد