کمی هم زندگی

درد دل و حرفهای خودمونی...

کمی هم زندگی

درد دل و حرفهای خودمونی...

کودکی


کاش هنوز کودک بودم....
بی هیچ واهمه ای از دلهره های خواستن
کاش هنوز کوچک بودم
به جای این نوشته ها با خودم زمزمه میکردم:
عروسک قشنگ من قرمز پوشیده....
و تو... پسرک بازیگوش همسایه بودی....
به من میخندیدی
و با توپ گِلیت پیراهن قرمز گلدار مرا نشانه میگرفتی...
و من گریه میکردم... با صدای بلند.....
بعد تو شکلکی کودکانه نثار صورت خیس از اشک من میکردی و صدای فریاد های کودکانه ام بلند تر میشد....

کاش هنوز هم میشد کودکانه دعوا کرد ولی امیدوار بود که فردا صبح توپ گلی تو همبازی عروسک قرمز پوش من میشود.... و دامن قرمز چیندار من سرشار از شادی این عاشقانه های کودکانه بر روی طناب رخت میرقصد....

ت.ساحل

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد